فریب کارp10
دستش را ناخواسته می فشارد
جی هوان اخم می کند که جئون گره ی دستانش را شل می کند
"همین اطراف یه مجتمع خوب میشناسم، پیاده میریم" ji hwan
"خطری براتون پیش نمیاد؟" jk
جی هوان با یاد آوری موقعیتش اخم بزرگی میکند و کلاه روی موهای جئون را می کشد و روی سر خودش می گذارد
"عینکت رو بده"ji hwan
"ولی اخه" jk
"نمیخوای که جفتمون رو به کشتن بدی ،میخوای؟" ji hwan
عینکش را می دهد و دست در دست راه می روند
"خوش اومدید"
جی هوان تنها با تکان دادن سر اکتفا میکند
"برای دوستم از بهترین کاراتون بیارید " ji hwan
فروشنده با گفتن چشم سمت رگال لباس ها میرود
"لطفا از این طرف "
جئون نیم نگاهی به چهره ی بیخیال جی هوان انداخت و زیر لب زمزمه کرد:
'اگر انقدر بیخیاله پس برای چی من رو استخدام کرد؟' jk
هوا تاریک شده بود
سوز کمرنگی موهای لخت و کوتاه جی هوان را در هوا به حرکت در آورده بود
جئون که عقب تر از او حرکت می کرد و با ایستادن پاهای جی هوان از حرکت ایستاد و رد نگاه او را دنبال کرد و در نتیجه به شهربازی رسید
نیم رخ او غم عجیبی را فریاد میزد اما سرش را پایین انداخت و به راهش ادامه داد
جئون ناخواسته مچش را میگیرد
"چیکار میکنی؟" ji hwan
"ام...من دوست دخترم رو توی شهربازی دیدم، میتونیم با هم بریمداخل تا یکم ببینمش؟" jk
"همین الان؟" ji hwan
سر تکان میدهد
جی هوان دو دل نگاهی به شهربازی میندازد و در نتیجه وارد شهربازی میشود
لبخند رضایت بخشی روی لب جئون مینشیند
کمی به اطراف نگاه می کند و وقتی کسی را نمیبیند می گوید
"پس کو ؟" ji hwan
جئون به لکنت زبان می افتد
"راستش رفت سمت چرخ و فلک بریم اونجا شاید بتونم ببینمش" jk
جی هوان قدم هایش را آغاز میکند
مقابل تله سیژن می ایستد
بلیط میخرد و با گرفتن دست جی هوان جلو میروند
"داری چیکار میکنی؟" ji hwan
"دلم میخواد سوارش شم بعدش میرم دوست دخترمو میبینم" jk
هر دو با هم می نشینند
جی هوان که اولین بار سوار همچین چیزی شده بود قلبش دیوانه وار با قفسه سینه اش می کوبید و با حرکت کردن آن نفس هایش به شمارش افتاد
کم کم سرعت بیشتر شد و باعث شد چشمان او بسته شود
"بر پدرت وایسااااااا"ji hwan
دوستان عزیز
بنده این فیک رو تموم کردم
نظر بدید واسه فیک بعدی 🤭🦦
جی هوان اخم می کند که جئون گره ی دستانش را شل می کند
"همین اطراف یه مجتمع خوب میشناسم، پیاده میریم" ji hwan
"خطری براتون پیش نمیاد؟" jk
جی هوان با یاد آوری موقعیتش اخم بزرگی میکند و کلاه روی موهای جئون را می کشد و روی سر خودش می گذارد
"عینکت رو بده"ji hwan
"ولی اخه" jk
"نمیخوای که جفتمون رو به کشتن بدی ،میخوای؟" ji hwan
عینکش را می دهد و دست در دست راه می روند
"خوش اومدید"
جی هوان تنها با تکان دادن سر اکتفا میکند
"برای دوستم از بهترین کاراتون بیارید " ji hwan
فروشنده با گفتن چشم سمت رگال لباس ها میرود
"لطفا از این طرف "
جئون نیم نگاهی به چهره ی بیخیال جی هوان انداخت و زیر لب زمزمه کرد:
'اگر انقدر بیخیاله پس برای چی من رو استخدام کرد؟' jk
هوا تاریک شده بود
سوز کمرنگی موهای لخت و کوتاه جی هوان را در هوا به حرکت در آورده بود
جئون که عقب تر از او حرکت می کرد و با ایستادن پاهای جی هوان از حرکت ایستاد و رد نگاه او را دنبال کرد و در نتیجه به شهربازی رسید
نیم رخ او غم عجیبی را فریاد میزد اما سرش را پایین انداخت و به راهش ادامه داد
جئون ناخواسته مچش را میگیرد
"چیکار میکنی؟" ji hwan
"ام...من دوست دخترم رو توی شهربازی دیدم، میتونیم با هم بریمداخل تا یکم ببینمش؟" jk
"همین الان؟" ji hwan
سر تکان میدهد
جی هوان دو دل نگاهی به شهربازی میندازد و در نتیجه وارد شهربازی میشود
لبخند رضایت بخشی روی لب جئون مینشیند
کمی به اطراف نگاه می کند و وقتی کسی را نمیبیند می گوید
"پس کو ؟" ji hwan
جئون به لکنت زبان می افتد
"راستش رفت سمت چرخ و فلک بریم اونجا شاید بتونم ببینمش" jk
جی هوان قدم هایش را آغاز میکند
مقابل تله سیژن می ایستد
بلیط میخرد و با گرفتن دست جی هوان جلو میروند
"داری چیکار میکنی؟" ji hwan
"دلم میخواد سوارش شم بعدش میرم دوست دخترمو میبینم" jk
هر دو با هم می نشینند
جی هوان که اولین بار سوار همچین چیزی شده بود قلبش دیوانه وار با قفسه سینه اش می کوبید و با حرکت کردن آن نفس هایش به شمارش افتاد
کم کم سرعت بیشتر شد و باعث شد چشمان او بسته شود
"بر پدرت وایسااااااا"ji hwan
دوستان عزیز
بنده این فیک رو تموم کردم
نظر بدید واسه فیک بعدی 🤭🦦
- ۲۶.۴k
- ۱۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط